بادرود-پایتخت تاریخی فلات مرکزی

بادرود- چهارمین مهد گردشگری مذهبی ایران

بادرود-پایتخت تاریخی فلات مرکزی

بادرود- چهارمین مهد گردشگری مذهبی ایران

نو روج بمه

بقلم کویر بادرود

http://ziryan.ir/images/NewsImages/42.jpg
صدای آشنا می آید از کوی و خیابان، بچه ها شادند و خندانند، زمستان رفته انگار آسمان هم حس و حال دلکشی دارد، صدای چه چه بلبل زباغ و دشت و صحرا و کویر و خانه می آید، و مادر از برای عید، صدها سبزه می کارد، خلاصه شهر ما حال خوشی دارد، صدای عید می آید
حاجی فیروزه کیفش کوک، برای بچه ها آواز می خواند، عمواکبر به جمع پیرمردان شعر می گوید و از دوران شیرین جوانی، رسم های کهنه ی نوروز می گوید، خیابانها شلوغ است و همه سرگرم نوروزند، علی بهرام از بهر جماعت، جامه می دوزد، حسن هم با گل و ماهی خبر از عید آورده و جیبش فله از پول است و بوتیک سر کوچه، لباسش را ببین شیک است و ارزان است، سوسول است، خجسته میوه آورده، خیابان را پر از نارنگی و سیب و هلو کرده، علی گیشا هزاران عکس از شهر و طبیعت، ثبت کرده و عبدل نیز مشغول است، بشیر و احمد دل دل، کنار بچه هاشان ، پای می کوبند و با رقص محلی، خالق اوقات شیرینند، ذبی هم همچنان تاریخ می سازد و عمر شهرمان را تا دم پیدایش حوا و آدم پیش برده، در پی اسناد منقول است!، اگرچه خشکبار کوچه کلی پسته آورده ، ولیکن حیف جیب بنده خالی و امیدم بر نخودچی بیش و افزون است، نخودچی هم برای بنده حکم پسته ی کمیاب خندون است، و قناد محل ما در این ایام، دخلش فربه و فول است، محمدمهدی و حجت به سبک آن قدیمی ها، به کل کل بر سر بازی خاخ و سکه مشغولند، علی اصغر لباس نو خریده، چندباری هی درآورده، دوباره باز پوشیده، حسابی شاد و شنگول است و زهرا کفش های نوقی اش را رونمایی کرده و اکنون پی یک شال ژیگول است و ابراهیم از ترس عیالش، فرش می شورد و سیخونگ گرفته چند دستمال و به خانه شیشه هایش را به شدت برق می اندازد و گویی برایش سهل و معمول است! سرای رهگشا امسال هم رنگ خوشی دارد، کنار حوض آبی حیاطش، سفره هفت سین ایرانی، نمایان است و یک دنیا رسومات قدیمی ها در این یک خانه، مهمان است، از سیب و سماق و سنجد و سرکه، سمنو در کنار سبزه و سیر و کنارش ماهی و آئینه و قرآن ، که این میراث دیرین است، خدایی این قدیمی ها چه میراثی به ما دادند، چه میراثی بگو بهتر از از این عید اهورایی، از این نوروز ایرانی، که با خود شور و شوق و شادی و شیرینی و شهد و شباب آرد، خدایا شکر از این نعمت زیبای دیرینت!
عباسعلی توتونچی

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ب.ظ

جناب صولتیان ارزش وبلاگ نویسی را اینقدر پایین نیاورید خیلی مسخره است ، بخدا شهرهای اطراف بهمون می خندن ، خداوکیلی اسم این متن رو چی میزاری چرا هر روز ارزش خودت رو پایین تر میاری

درود..فقط واست را متاسفون ک انی هویت و فرهنگ خود پیدات نکرده...گویش هر دیاری افتخار نین سرزمینه...فقط تاسف اخورون واسد را و بس...

ده ای پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:04 ب.ظ

بار دیگر درود بر ذبی که نقده پی حفظ زبان و فرهنگ ده ای دره.چرا بعضی نقده جاهلن اخوم مث خود وری تاسف اخورون واسه نین بعضی ها را...تاسفففف....

در پاسخ به ده ای یکشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 07:24 ب.ظ

اقاذبی حس میکنم این اقای ده ای بدجور داره روت کار میکنه با خودت فکر کن کمی به نتایج بهتری میرسه من هنوز بغضی که سب انتخابات دکتر کدده بودی یادم نرفته این اقای ده ای چون سیستم به نفعشه داره تحریکت میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد