ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
یاقوت سرخ بادرود
جشن چارم گشته برپا در دیاربادرود تا که ماند لاله گون باغ انار بادرود
شد معطرباردیگرباغ ودشت وبوستان رشک فردوس برین شد لاله زار بادرود
ساحت بستان زندصدطعنه برخلدبرین ژاله افشان شدسحاب مشکبار بادرود
بلبل ازروی توشدمست وغزلخوان همچو من زانکه باشدروی تو عزو وقار بادرود
شدچمن از گل معطر چون سر زلف نگار رحمت باریتعالی شد نثار بادرود
شد عنایات الهی بار دیگر جلوه گر این ستایش هابه درگاهش شعاربادرود
جانفزاتر از شراب ارغوانی شد به حق آب شیرین و گوارای انار بادرود
جای شکراست وسپاس بینهایت زانکه شد شهره عالم انار خوشگوار بادرود
شد حضور میهمانان عزیز و ارجمند باعث وجد و غرور و افتخار بادرود
ساقی از مینا و ساغر باده در پیمانه ریز در هوای روحبخش و چون بهار بادرود
دختران باغ را پیراهن عصمت درید این غزل ها را "صفایی"در دیار بادرود
شعر: احمدصفاییان- عضو انجمن شعر و ادب بادرود
به نام او
زعفران، ای عشق نو پیدای طَرق
زرِ اَحمر، شهره ی سوغات شرق
فصل پاییزم نمودی، نو بهار
ساک خالی اَم نمودی پُر زِِ بار
لیلی مجنون شدی ،دراین دیار
ویس ورامین را نمودی ،نابکار
خامه ات، ابریشمی نابافتست
کاسبرگت ،زنبقی افراشتست
بوی عطر تو ،چه غوغا می کند
سَردیان را، پر زگرما می کند!
آمدی رنگ از رخ گندم برفت
رنج از پیشانی مردم برفت
آب کم خواهی ؛ولی وقت درو
ظَهر هرچیننده را، کردی چو”دو”
نام طَرقی گرتوکردی شُهرهِ شرق
لیک ویران نمودی دشت طرق!