نقدی بر سخنان مدیر آستانه

سخنان عابدینی ابیانه رئیس اداره اوقاف وامورخیریه بخش بادرود در شب 21 رمضان واکنشهای تند محلی را در پی داشت باهم اخبار وبلاگهای منطقه را مرور میکنیم.   

 وبلاگ بادرود رسانه: 

درحالیکه سراسر میهن اسلامی ایران مردم خداجو و مومن و شیفته امام علی علیه السلام به دعا و مناجات مشغول بوده و با خواندن ادعیه و قرآن از درگاه ایزد منان طلب بخشش و آمرزش در این ماه عزیز و شب گرامی می نمودند متاسفانه مدیریت آستان مقدس آقا علی عباس (ع) منتقدین خویش را یک عده آدم های نفهم خطاب نمود !!!!

درشب بیست و یکم ماه رمضان ؛ لیله القدر؛ شب شهادت مولی الموحدین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) جمع کثیری از دوست داران ودلدادگان عاشق اهل بیت (ع) از گوشه و کنار میهن اسلامی در جوار مرقد مطهر امامزادگان آقا علی عباس و شاهزاده محمد (ع) واقع در شهر بادرود حضور یافته و با قرائت دعاهای مخصوص ؛ زمزمه تضرع و ناله سر داده و از خداوند متعال خواستار بخشش گناهان خود و دیگران شدند . در این مراسم سرشار از معنویت ؛دعای روح بخش جوشن کبیر توسط مداح اهل بیت محمد دبیرزاده و همراهی حاضران قرائت گردید .

در پایان مراسم دعا عابدینی مدیر آستان حضرت آقا علی عباس (ع) متاسفانه  در این شب عزیز و گرامی و در جمع صدها روزه دار عاشق که برای طلب مغفرت  وبخشش به این مکان مقدس  شرفیاب شده بودند ضمن ارائه گزارش عملکرد یک ساله خویش ؛ گریزی به مسائل گذشته  زد و گفت منقدینی که در طی این مدت به عملکرد مدیریت آستانه خرده می گیرند و مسائل ریز و کوچک را بزرگ جلوه می دهند ؛ نفهم هستند !!!

 قابل توجه مسوولان عالی رتبه شهرستان

گل کم بود به سبزه نیز آراسته شد !!!!  

وبلاگ بادآباد:

باداباد-اگر رفیق باشید میفهمید واگر نه نفهمید؟ سخنرانی مسوول محترم اداره اوقاف و امور خیریه بخش امامزاده _بادرود در شب بیست و یکم ماه رمضان نسبت به خبرنگاران و اصحاب رسانه موجب تشویش اذهان عمومی در ماهی شد که هنوز لوح های تقدیر از خبرنگاران خشک نشده است. آقای عابدینی در جریان سخنرانی شب قدر در قسمت ارائه گزارش کار آستان مقدس ،فعالیت مدیریتی خود را فوق العاده عالی توصیف نمودند و این خدمات را ارزنده و بی نظیر نامیدند.در حالیکه شکایت مسافران از وضعیت موجود و ناراحتی خادمین آستان از نحوه برخورد ایشان بر کسی پوشیده نیست و خبرنگاران پیگیر موضوع بوده و با شفاف سازی و سوء مدیریت نامبرده، عملکرد ایشان را به نقد کشیدند .مدیر اوقاف و امور خیریه بادرود در ادامه سخنان خود خبرنگاران و اصحاب رسانه و وبلاگ نویسان را انسانهایی دانست که نمیفهمند و خدمان انجام گرفته را کوچک میشمارند و گاها از کاه ،کوه میسازند و در جریان قرار نمیگیرند. نارضایتی بلند پایه ترین مقام دولت در منطقه از عملکرد مدیریتی آستان مقدس، خود گواه آن است که خبرنگاران بدون سمت سوی سیاسی و اجتماعی موارد انتقادی خود را مطرح میکنند و همسو با خدمات دولت و فرمایشات مقام معظم رهبری جهت شفاف سازی موضوع قدم بر میدارند. بعد از سخنان نامبرده در جمع شب زنده داران و عزاداران بیست و یکم ماه رمضان موجی از ناراحتی مومنین و متعمدین محلی را به همراه داشت. باداباد چنین میپندارد: در صورتی که جناب آقا ،با دیدن مردم و شور فراوان عزاداران و شب زنده داران جوگیر شده و شروع به صحبتهای هتاک گونه علیه خبرنگاران نموده است شایسته است برای برخورداری از تعادل روانی قبل از سخنرانی با یک مشاور و یا سخنران برای کاهش اضطراب خود مشورت نماید و با وجود مشاوران تحصیل کرده و مجرب فراوان در شهر میتواند برای خود ،کنترلی رابیابد. در صورتی که این گفته را به طنز گفته باید بداند در شب قدر و شب شهادت مولایمان طنز جایگاهی ندارد مگر آنکه از گروه فتنه نوین سر مشق بگیرد که وا مصیبت را باید بخوانیم. اما اگر از با تمام وجود و بدون اثر از هر سمت و سویی در تعادل هوش و فکر و عقل چنین گفته هایی را برزبان آورده باشد و انکاری در خطا گفتنش وجود نداشته باشد داروی وی چنین ابیاتی است: وای وای وای وای وای وای وای بر این گبر مسلمان نمای ساخته بر منبر محمود جای دعوی دین از دل و بی ترس و باک مسخره بنموده بر این دین پاک دزد اگر چه به محراب رود از پی قندیل مصلی رود گربه اگر حج اکبر کند هم به حرم صید کبوتر کند. اگر خبرنگاری از کثیف بودن وضع آستان میگوید و یا قطع درختان و یا خاموش بودن سیستم تهویه و یا برخورد نامناسب و یاعدم اطاعت از مدیر و یا اصراف در بیت المال و یا ظهور هزینه های بیهوده و یا کاهش خدمات و یا دفاع از خانواده شهدا و جانبازان و یا کاهش جاذبه های معنوی ویا...آیا او نمیفهمد ؟  

وبلاگ سیخونک: 

 

 وبلاگ : فنگیز 

چندی پیش ، دوستان وب نویس من ، از سوی یکی از مسئولین بخاطر نوشتن حقایق و مشکلات ، نفهم خطاب شدند. این چند بیت شعر را در حمایت از دوستانم نوشتم. امیدوارم از من حقیر قبول نمایند ...

نفهم هم شدیم ...

نفهم و بی لیاقت گشته ام مــــــن --- به چشم شیخ ، خاری گشته ام من

خـــدا دانـد حقــیـقـت را نوشتـــم --- نباشد کینـــــــه در ذات و سرشتم

کجا دیـدی حقیقــت را بپوشنــد؟ --- بـــــــرای زائران قدری نکوشند؟

نگو اینجا چرا چادر شده نصب --- دهانت را بـــــزن عباسعلی چسب

تو عمری خون دل خوردی برادر--- تــو دلسوزی رفیق ، مانند مادر

کسی قـــدر قلــم هایت ندانـــــــد --- ولـی دنیــــــــــا که اینگونه نماند

ذبیح بنوشت : «آقا شرمساریم» --- دگـــر روی تماشایت نــــــداریم

ندیدی دوستان با وی چه کردند؟ --- نظرها داده ، او شرمنده کردنـد

نوشت یک چند خط بادرودرسانه --- ز حـال آستان در این زمانــــه

نـوشـت از انتقـــــال یـــک اداره --- ولی نابود شد ، فکرش دوبـاره

خـــداوندا نمیدانـم چــــه گــویـــم --- ز درد و مشکلم تا کی بگویـــم

اگر حق را نوشتن یک نفهمی است --- ولی من را نوشتن، ذره سهمی است

نفهمی را کنم من سرمـه ی چشــــم --- ندارم من خدایا ذره ای خشم ...

  وبلاگ : بادرود-سرزمین مهر ومیترا:

چو میبینی که نابینا وچاه است     اگر خاموش بنشینی گناه است