بادرود-پایتخت تاریخی فلات مرکزی

بادرود- چهارمین مهد گردشگری مذهبی ایران

بادرود-پایتخت تاریخی فلات مرکزی

بادرود- چهارمین مهد گردشگری مذهبی ایران

فاطمه جیجو تنها مامای سنتی بادرود


مطلبی از وبلاگ بادآباد(باتشکر از ابراهیم ماهیان برای تهیه این گزارش)


فاطمه جیجو شاهد تولد بیش از نیمی از کودکان بادرود بوده است


فاطمه جیجوی81 ساله ،ماماگری سنتی را از مادرش راضی ماما یاد گرفته است


مادر بزرگی به نهایت خوش رویی در یک عصر پاییزی پذیرای ما شد،در اتاقی که مانند اتاق های جدید نبود و از تجملات فراوان ،خالی بود و به سبب درد پاهایش که سوغات زانو درد را به همراه داشت، جبر تخت را تحمل می کرد.این بار به سراغ فردی رفتیم که نامش به همان نام معروف در شهر است و آن نام جیجو یا فاطمه جیجو می باشد.

به منزل مرحوم عباسعلی قاسمی رفتیم و در یک جمع گرم خانوادگی مصاحبه ای با مامای دیروز بادرودی داشتیم .کربلایی حاجیه خانم فاطمه جوانی که در دوم تیرماه سال 1311 در بادرود به دنیا آمد و بعد از طی کردن دوران کودکی در همان نوجوانی دستیار مادر مرحومش راضیه خانم معروف به راضی ماما در زایمان نمودن زنان منطقه شد.

فاطمه از دوران سخت زنان در زایمان دائره المعارفی قطور داشت اما انگار روزگار و کهولت سن امانش را مقداری بریده بود ،اما چنین گفت:

یکی زایمان می کرد و ما هم همراه وی بودیم از اولین لحظه آغاز درد زایمان تا زمانیکه فرزند را به دنیا می آوردم به صورت شبانه روز در منزل مادر حامله بودم و گاهی این وضعیت تا چهارشبانه روز ادامه داشت و همرا وی راه می رفتم و او را دعوت به آرامش می کردم گاهی ماساژش میدادم و گاهی شکمش را چرب می کردم تا فرایند زایمان را تسریع نمایم !البته بعد از آن چهار روز هم برای حمام کردن مادر وکودک بازهم به منزل نوزاد می آمدم.

در این میان، زایمان هایی هم بودند که راحت انجام می شد و دو ساعته به خونه بر می گشتم و گاهی در منزل تا می خواستم یک چای بخورم مجددا برایم خبر می آوردند که بانوی دیگری درد زایمان دارد و چای را تمام نمی خوردم که به نجات مادر و کودک می رفتم.

در مدت نبودنش در منزل، همسر کلیه کارهای درون منزل را بر عهده داشته و می گفت:خدا رحمتش کند هیچ وقت بخاطر نبودنم در منزل شکایت نکرد حتی آشپزی و امور خانه را نیز انجام می داد.

برای زایمان های پسر شیرینی می گرفتم که به آن سرنافی می گفتند و پنج ریال به من پاداش می دادند و این پنج ریال معادل چهار و نیم کیلو گوشت امروز بود!

خبری از سونو گرافی یک بعدی تا هزار بعدی نبود و  راز دختریا پسر و تولد را خدا بهتر می داند! و با معاینه مادران حامله جنسیت فرزند آنها را می گفتم و از سه ماهگی به بعد بهتر تشخیص می دادم و به تجربه برایم اثبات شده بود که اگر مادری در روی شکمش احساس سردی  و یخی می کردم فرزندش دختر بود و اگر گرم و داغ بود پسر می زایید،دخترها را از ماه اول تشخیص می دادم و پسرها را از ماه سوم!


گاهی اوقات تا هفتاد و دو ساعت بر بالین مادر بیدار بودم و در این مدت با حرف زدن و بیان خاطرات شیرین ،مادر باردار را در شرایط شاد نگه می داشتم و در سن بیست و دو تا بیست وپنج سالگی بود که به صورت مستقل مادری را در زایمان همراهی کردم و اولین فردی را که به صورت مستقل به دنیا آورد مرحوم محمد علی حسنیان بود.

در نگاه اول و براساس مشاهده و تجربه مادران حامله به این نکته پی می بردم که او را می توانم در زایمان کمک کنم یا نه و در صورت نتوانستنم می گفتم که او را به شهر(کاشان) ببرند و خودم هم همراه اونها به شهر و بیمارستان می رفتم و در یکی از این مراجعه ها  مادری را که بردیم به علت جابجا شدن فرزندش درد زایمانش کاسته شد و پرستاران بیمارستان به من خلق تنگی نمودند و تا آنها رفتن بیرون به مادر حامله که به پهلو خوابیده بود گفتم: به پهلوی دیگر بخواب و به محض خوابیدن به پهلوی دیگر و جابجا شدن جنین درد زایمان آغاز شد و کودک به دنیا آمد و پرستاران سراسیمه از من می خواستن که بگوییم چه بلایی بر سر این مادر آورده ام!!.

کمتر کسی بود که در آن روزگار مهارت من را در به دنیا آوردن کودکان داشته باشد و اجرت زایمان ما هم از دو ریالی شرو ع می شد تا دو تومانی!و اگر دوقلویی به دنیا می آوردم و هر دو پسر بودند در پول بازی می کردم!

بهش گفتم که چرا به شما جیجو می گویند ؟ خنده ای مادر بزرگانه کرد و گفت:در خانه های قدیم تعداد آدم هایی که با هم زندگی می کردند زیاد بود و خانه ها بزرگ بود،نه مثل امروز هم تعداد کم است و هم خونه ها قفس!در همون خونه که من زندگی می کردم خاله ام که اسمش فاطمه بود زندگی می کرد و یکی دیگر از خاله هایم که دخترش فاطمه بود نیز زندگی می کرد و من هم اسمم فاطمه بود، یعنی در یک خونه سه دختر فقط به نام فاطمه بود که من از لحاظ سنی کوچکتر از همه بودم و به من فاطمه جیجو می گفتند که معنیش این بود فاطمه کوچک که بعدش به اسم فاطمه جیجو و نهایت جیجو معروف شدم!


ba1676

جیجو، طبیبان را قبول دارد ولی با پوشک بچه به اصطلاح مای بیبی مخالف است و موافق سرسخت قنداق کردن بچه هاست و همچنان معتقد است بچه هایی که قنداق می شوند از پاها و ستون فقرات صاف تری برخوردارند و کودکان از مواد شیمیای و مصنوعی دور تر هستند و کودکان قدیم باقابلیت تر بودند!

جیجو چنین ادامه داد:گاهی در حمام برای مادر و نوزادی بودم که خبر می آوردند که مادر دیگری درد زایمان دارد که آن مادر را به فردی دیگری که سررشته ای تجربی  از محافظت خانم زانو داشت می سپاردم  و به خانه قابله دوم می رفتم!

حاجیه خانم فاطمه جوانی از ناحیه  یک چشم به علت سرخک  از شش ماهگی معلول بوده است ولی با همان معلولیت در شب ها با نور کم برای بچه ها کهنه دوزی کرده و بابت آن یک ریال اجرت می گرفته است و همزمان با این اشتغال و ماما بودن هر ساله یک جفت قالی شش متری می بافته و مادر یازده بچه نیز بوده است که چهارتای آنها به دلایل بیماری های دوران قدیم فوت کرده اند.

خانم جوانی روز ، شب ، عید ،سیزده بدر،تاسوعا ،عاشورا ،عروسی و عزا نداشته و در همه حال برای مردم این شهر بوده است و دعای خیر مردم شهر را عامل سفرهای خود به مکه و کربلا و سوریه می داند .

وی در آشپزی  سر و سری در کوفته پختن دارد و همچنان علاقمند به کباب ماهی تابه و گاهی پفک است و در طول خدمت بی منتش با یاد خدا کارها را شروع نموده است و بیمه این سالهایش را صلوات بر محمد و آل محمد(ص) می داند.

دختر و پسر را هدیه الهی مداند و فرقی در آنها نمی بیند ولی از حجاب و ایمان امروزی چندان دل خوشی نداشت و گفت:قربون اسلام نگه داشتن مردم!

حاجیه خانم فاطمه جوانی در کارنامه فوق العاده اش صدها نوزاد ثبت شده اند که در بین آنها می توان پزشکان شهر،مهندسین،بزرگان،اساتیددانشگاه،کارکنان دولت،فرهنگیان ،باغداران،کارگران و فرهیختگان واندیشمندان را می توان نام برد و در پایان با ابیات زیر ما را بدرقه کرد:

 

مسلمونون سه درد آمد به یک بار

کساتی و گرانی و غم یار

خداوندا زن زشتم را تو بردار

خرم میفروشم میدم طلبکار

**

هر جا پا نهادم پای امیدم به سنگ آمد

به هر کشتی پا نهادم سر راهم نهنگ آمد

با هر کس لاف یک رنگی زدم آخر دورنگ آمد

نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ق.ظ

خدا قوت.

id,h جمعه 8 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ب.ظ

برای شادی روحش جمیعا صلوات

اگه منظورت جیجوئه انی زنده

حجت کرمانی دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:26 ب.ظ http://www.talkdude.com

پیداش نیست..واقعا پست قشنگی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد